جدول جو
جدول جو

معنی عمر بغدادی - جستجوی لغت در جدول جو

عمر بغدادی
(عُ مَ رِ بَ)
ابن احمد بن عثمان بن احمد بن محمد بن ایوب بغدادی، مکنی به ابوحفص و مشهور به ابن شاهین. محدث، حافظ، مورخ، واعظ و مفسر بود. وی در صفر سال 297 ه. ق. متولد شد و در ذیحجۀ سال 385ه. ق. در بغداد درگذشت و در مقبرۀ باب الحرب دفن شد. تألیفات او را تا 330 کتاب ذکر کرده اند که از جملۀ آنها است: 1- التاریخ. 2- التفسیر الکبیر. 3- الزهد. 4- المسند. (از معجم المؤلفین و الاعلام زرکلی). رجوع به مآخذ ذیل شود: تاریخ بغداد ج 11 ص 265، لسان المیزان ج 4 ص 283، المنتظم ج 7 ص 182، تذکرهالحفاظج 3 ص 183، طبقات القراء ج 1 ص 588، النجوم الزاهره ج 4 ص 385، شذرات الذهب ج 3 ص 177، مختصر دول الاسلام ج 1 ص 182، مرآهالجنان ج 2 ص 426، کشف الظنون ص 1394 و سایر صفحات و ایضاح المکنون ج 1 ص 302 و ج 2 ص 481
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(بِ)
ابن معتمر بغدادی، ابوسهل. فقیه و پیشوای فرقۀ بشریه معتزلی و اهل بحث و مناظره بشمار می رفت. اصلش از کوفه بود. طایفه بشریه از معتزله به وی منسوبند. وی به بغداد بسال 210 هجری قمری درگذشت.. این مرد شاعر بود و بیشتر شعر او مسمط و مدرج است و عده بسیاری کتب را در موضوعات مختلف به شعر کرده است و از آن جمله است: کتاب التوحید. کتاب حدوث الاشیاء. کتاب الرد علی النحویین. کتاب الحجه فی اثبات نبوهالنبی صلی الله علیه و سلم. کتاب الرد علی النصاری. کتاب الرد علی الیهود. کتاب الرد علی الرافضه. کتاب الرد علی المرجئه. کتاب الرد علی الخوارج. کتاب الرد علی ابی الهذیل. کتاب الرد علی النظام. کتاب الرد علی ابی شمر. کتاب الرد علی زیادالموصلی. کتاب الرد علی ضرار. کتاب الرد علی ابی خلده. کتاب الرد علی حفص الفرد. کتاب الرد علی هشام بن الحکم. کتاب الرد علی اصحاب ابی حنیفه. کتاب اجتهادالرای. کتاب الحسین بن صبعی. کتاب الرد علی الاصم. کتاب قتال علی علیه السلام و طلحهرضی الله عنه. کتاب الرد علی الاصم ایضاً فی الامامه. کتاب الرد علی المشرکین. (ابن الندیم). و رجوع به خاندان نوبختی ص 36 و قاموس الاعلام ترکی ج 2 و البیان والتبیین ج 1 و 3 و عقدالفرید. ج 4 و ضحی الاسلام، و تاریخ ادبیات صفا ج 1 ص 51 و بیان الادیان و غزالی نامه ص 58 شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ بَ)
ابن هبه الله بن علی بن هبه الله بن جعفر عجلی جرباذقانی بغدادی، مشهور به ابن ماکولا وملقب به سعدالملک و مکنّی به ابونصر. رجوع به ابن ماکولا (ابونصر علی...) و علی (ابن هبه الله بن...) شود
ابن انجب بن عثمان بن عبدالله بن عبیدالله بن عبدالرحیم بغدادی خازن شافعی، مشهور به ابن ساعی و ملقّب به تاج الدین و مکنّی به ابوطالب. رجوع به ابن ساعی و به علی (ابن انجب بن...) شود
ابن حسن علوی بغدادی، مشهور به ابن اعلم و مکنّی به ابوالقاسم. ریاضی دان و منجم مشهور قرن چهارم هجری. رجوع به ابن اعلم و به علوی (علی بن حسن...) و به علی (ابن حسن...) شود
ابن عمر بن احمد بن مهدی بن مسعود بن نعمان بن دیناربن عبدالله بغدادی دارقطنی شافعی مکنّی به ابوالحسن. رجوع به علی (ابن عمربن...) و نیز به دارقطنی شود
مکنّی به ابوطالب. مؤلف کتاب عیون التواریخ بودو حمداﷲ مستوفی از آن نقل کرده است. (از حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 450). و رجوع به ابوطالب (علی...) شود
ابن حمزه بن علی بن طلحه بن علی رازی بغدادی، مکنّی به ابوالحسین و مشهور به ابن بقشلان و ملقّب به علم الدین. رجوع به علی رازی (ابن حمزهبن...) شود
ابن عیسی بن داود بن جراح بغدادی، مکنّی به ابوالحسن و مشهور به ابن جراح. رجوع به ابوالحسن (علی بن عیسی...) و ابن جراح و علی (ابن عیسی بن...) شود
ابن عبیدالله دقیقی بغدادی، مشهور به دقاق و مکنّی به ابوالقاسم. رجوع به ابوالقاسم (علی بن عبیدالله دقاق) و نیز به علی (ابن عبیدالله...) شود
ابن محمد بن نصر بن منصور بن بسام عبرتائی بغدادی، مکنّی به ابوالحسن و مشهور به ابن بسام. رجوع به ابن بسام وعلی (ابن محمدبن...) شود
ابن عبدالرحیم بن حسن بن عبدالملک بن ابراهیم سلمی عباسی رقی بغدادی، مشهور به ابن عصار و مکنّی به ابوالحسن. رجوع به علی عباسی شود
ابن عبدالواحد بغدادی، مشهوربه صریعالدلاء و مکنّی به ابوالحسن. رجوع به صریعالدلاء و نیز رجوع به علی (ابن عبدالواحد بغدادی) شود
ابن سلیمان بن فضل بغدادی، مکنّی به ابوالحسن و مشهور به اخفش صغیر یا اخفش اصغر. رجوع به أخفش صغیر و علی (ابن سلیمان...) شود
ابن محمد بن محمود بن ابی العزبن احمد بن اسحاق بن ابراهیم کازرونی بغدادی شافعی، ملقّب به ظهیرالدین. رجوع به علی کازرونی شود
ابن عمر بن محمد بن حسن حربی بغدادی شافعی، مشهور به ابن قزوینی و مکنّی به ابوالحسن. رجوع به ابوالحسن (علی بن عمربن...) شود
ابن عبدالمحسن بن دوالیبی بغدادی شامی حنبلی، مکنّی به ابوالمعالی و ملقّب به عفیف الدین. رجوع به علی دوالیبی شود
ابن اسماعیل جوهری، ملقّب به علم الدین و مشهور به رکاب سالار و مکنّی به ابوالحسن. رجوع به علم الدین جوهری شود
ابن محمد بن ابراهیم بن عمر بن خلیل شیحی بغدادی، مکنّی به ابوالحسن و ملقّب به علاءالدین. رجوع به علی شیحی شود
ابن حسین بن هندو بغدادی، مکنّی به ابوالفرج و مشهور به ابن هندو. رجوع به ابن هندو و به علی (ابن حسین...) شود
ابن عثمان بن محمد بن احمد بن حسن عذری بغدادی، مشهور به ابن قاصح و مکنّی به ابوالبقاء. رجوع به علی عذری شود
ابن عباس بن جریح بغدادی، مشهور به ابن رومی و مکنّی به ابوالحسن. رجوع به ابن رومی و علی (ابن عباس...) شود
ابن منصور بن عبیدالله خطیبی اصفهانی بغدادی، مکنّی به ابوعلی و مشهور به اجل لغوی. رجوع به علی خطیبی شود
ابن احمد بن هبل تبریزی بغدادی موصلی، مکنّی به ابوالحسن و ملقّب به مهذب الدین. رجوع به علی تبریزی شود
ابن محمد بن احمد قزوینی بغدادی شافعی، مکنّی به ابوالحسن و ملقّب به تاج الدین. رجوع به علی قزوینی شود
لغت نامه دهخدا
(عَ)
قریه ای است در راه بغداد به دسکره. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا